اما دلیل اینکه چرا با گذشت سیزده سال از حضور 50 کشور خارجی در افغانستان، هنوز طالبان این قدر قدرتمند هستند باید گفت: بسیاری معتقدند که طالبان همانند تکه استخوانی ناچیزند که با ضربت ساطور جهل و تعصبهای کور مذهبی، لسانی و قومی از جای جسته، در چشم این خطه باستانی، جا خوش کردهاند. آمریکا و هم پیمانانش، نیز فرصت طلبانی هستند که به جای در آوردن تکه استخوان، تنها به گذاشتن مرهم بسنده کرده و گاهی هم به تیز کردنش کمر همت بستهاند.
امروز همه فهمیدهاند که طالبان آلت دستی بیش، نیستند. آمریکایی که صدای کوس ادعاهایش گوش فلک را کر کرده است، چگونه در مقابل طالبان کم آورده است؟ آیا آمریکا در معرکه افغانستان زمین گیر شده است؟ یا میخواهد اوضاع را بحرانی جلوه داده، زمینه حضور حداکثریاش فراهم کند تا از این رهگذر، به تاراج سرمایههای مادی و معنوی افغانستان مشغول باشد؟
کارنامه چندین ساله آمریکا و دولتهای غربی و دخالتهای نطامی آنان در اقصی نقاط عالم، گزینه دوم را تایید میکند.آنچه مسلم است اینکه اگر طالبان در راستای اهداف آمریکا گام بر نمی داشتند، هیچگاه به چنین جایگاهی در جهان دست نمی یافتند. اکنون طالبان به همت تبلیغات غرب یک گروه منسجم با اهداف خاص و دارای قدرتی برای تشکیل یک امارت معرفی شده اند، در حالیکه هرگز از چنین توانی برخوردار نیستند.
در واقع تلاش برخی جناح ها برای وارد کردن القاعده و گروه های تروریستی به مذاکرات سیاسی باعث به رسمیت شناخته شدن آنها خواهد شد و به این گروهای افراطی القاء می کند که حق با شما می باشد و چون شما دارای قدرت هستید، ما نیز در برابر شما کوتاه آمده و بهترین راه را گفتگو می دانیم. درحالیکه این معامله یک تعامل سیاسی برای رسیدن به مقاصد خاص است و هیچ دلسوزی پدرانه ای در کار نیست.
عملکرد اخیر مقامات کاخ سفید در دیگر کشورها نیز مبین همین گفتار است. در شرایطی که تحولات میدانی و نبرد با تروریست ها به نفع ارتش سوریه پیش می رود، اسراییل و آمریکا شدیدا به تداوم درگیری ها در سوریه تمایل دارند و مقادیر زیادی سلاح برای افراد مسلح ارسال کرده اند.
به گفته اکثر کارشناسان مسایل سیاسی، گروههای مسلح برای مشارکت در فرایند سیاسی و نهادهای دولتی به سوریه نیامده اند، بلکه به دنبال اجرای امارتی اسلامی منطبق با مفاهیم افراط گرایانه هستند. که آمریکا، اروپا و کشورهای حوزه خلیج فارس همپیمان با ترکیه از این گروه ها برای برافروختن شعله های درگیری، آشوب و اعمال فشار استفاده می کنند.
لذا به جرات می توان مدعی شد که تلاش برای وارد کردن تروریست ها به گفتگوی سیاسی در دولت آینده، اثبات می کند که سازمان القاعده و تروریزم بین المللی از ابتدا دست پرورده آمریکا و اسراییل بوده است و اکنون برای فعالیت بیشتر و گسترش اهداف خاص، نیاز است تا این افراطیون که خود را تکفیری می نامند به آغوش ملتهای مسلمان بازگردند تا مجری صددرصدی عملیتهای غرب باشند.
اگر نهادهای مختلف در افغانستان و سازمان ملل، چشم خود را بر روی همه جنایات طالبان ببندند تا طالبان با مقامات آمریکایی در دولت آینده کنار هم گفتگو کنند، به زودی باید شاهد به رسمیت شناختن القاعده نیز باشیم زیرا این امر به معنای قانونی کردن اشغالگری و بین المللی کردن آن به شمار می رود.
لذا رییس جمهور آینده در اولین موضع گیری خود باید مشخص کند که با مردمی است که به وی رای دادند تا رییس جمهور کشور شود یا اینکه با آمریکایی است که طالبان را به گرده این مردم تحمیل کرده است؟